کد مطلب:2499 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:438

درس چهاردهم
مفید یا غیر مفید بودن منطق





گفتیم كسانیكه ارزش منطق ارسطویی را نفی كرده اند ، یا فایده اش را نفی

كرده اند و یا صحتش را . ما نخست به منشأ مفید بودن منطق می پردازیم .

ایرادهایی كه از این راه وارد كرده اند عبارت است از :

1 - اگر منطق مفید بود می بایست علماء و فلاسفه ای كه مجهز به این منطق

بوده اند اشتباه نكنند و خودشان هم با یكدیگر اختلاف نداشته باشند ، و حال

آن كه می بینیم همه آنها اشتباهات فراوان كرده اند و به علاوه آراء متضاد و

متناقضی داشته اند .

پاسخ این است كه اولا منطق عهده دار صحت صورت و شكل قیاس است نه

بیشتر . منشأ خطای بشر ممكن است موارد اولیه ای باشد كه قضایا از آنها

تشكیل می شود ، و ممكن است آن مواد اولیه درست باشد و منشأ خطا نوعی

مغالطه باشد كه در شكل و نظم و ساختمان فكر به كار رفته است .

منطق - همانطوری كه از تعریفش كه در درسهای اول

گفتیم پیدا است ضامن درستی فكر از نظر دوم است . اما از نظر اول هیچ

قاعده و اصلی نیست كه صحت فكر را تضمین كند . تنها ضامن ، مراقبت و

دقت شخص فكر كننده است . مثلا ممكن است از یك سلسله قضایای حسی یا

تجربی قیاساتی تشكیل شود ، اما آن تجربه ها به عللی ناقص و غیر یقینی

باشد و خلاف آنها ثابت بشود . این جهت بر عهده منطق ارسطویی كه آن را

به همین لحاظ منطق صورت می نامند نیست . آنچه بر عهده این منطق است این

است كه این قضایا را به صورت صحیحی ترتیب دهد كه از نظر سوء ترتیب ،

منشأ غلط و اشتباه نگردد .

ثانیا مجهز بودن به منطق كافی نیست كه شخص ، حتی از لحاظ صورت قیاس

نیز اشتباه نكند . آنچه ضامن حفظ از اشتباه است به كار بستن دقیق آن

است ، همچنانكه مجهز بودن به علم پزشكی برای حفظ الصحة یا معالجه كافی

نیست ، به كار بردن آن لازم است . اشتباهات منطقی علمای مجهز به منطق

به علت نوعی شتابزدگی و تسامح در به كار بستن اصول منطقی است .

2 - می گویند منطق ابزار علوم است ، اما منطق ارسطویی به هیچ وجه ابزار

خوبی نیست ، یعنی مجهز بودن به این منطق به هیچ وجه بر معلومات انسان

نمی افزاید . هرگز منطق ارسطویی نمی تواند مجهولات طبیعت را بر ما معلوم

سازد . ما اگر بخواهیم ابزاری داشته باشیم كه واقعا ابزار باشد و ما را

به كشفیات جدید نائل سازد ، آن ابزار " تجربه " و " استقراء و مطالعه

مستقیم طبیعت است نه منطق و قیاس . در دوره جدید كه منطق ارسطو به

عنوان یك ابزار طرد شد و به جای آن از ابزار استقراء و تجربه استفاده شد



موفقیتهای پی در پی و حیرت انگیز حاصل گردید .

كسانی كه این ایراد را ذكر كرده اند و در واقع این مغالطه را آورده اند

چند اشتباه كرده اند . گمان كرده و یا چنین وانمود كرده اند كه معنی این كه

منطق ابزار علوم است این است كه " ابزار تحصیل علوم " است یعنی كار

علم منطق این است كه برای ما اطلاعات و علومی فراهم می كند ، و به عبارت

دیگر گمان كرده اند كه منطق برای فكر بشر نظیر تیشه است برای هیزم شكن كه

مواد را جمع و تحصیل می كند ، و حال آن كه منطق صرفا " آلت سنجش "

است ، یعنی درست و نادرست را باز می نماید ، آن هم آلت سنجش صورت و

شكل فكر نه ماده و مصالح فكر . لهذا آنرا به شاقول و طراز بنا تشبیه

كرده اند . بنا وقتی كه دیواری را بالا می برد ، عمودی بودن آن را با شاقول

، و افقی بودن آن را با طراز تشخیص می دهد . شاقول و طراز نه ابزار تحصیل

آجر و خاك و آهك و سیمان و غیره می باشند و نه وسیله سنجش درستی و

نادرستی این مصالح كه فی المثل سالم اند یا ناسالم و معیوب .

وسیله تحصیل مواد فكری همانهاست كه قبلا گفتیم یعنی قیاس ، استقراء ،

تمثیل ، و چنانكه قبلا اشاره كردیم اینها هیچكدام جزء منطق نیستند . منطق

قواعد اینها را بیان می كند و ارزششان را تأیید می نماید .

اینجا ممكن است گفته شود كسانی كه منكر منطق ارسطویی به عنوان ابزار

تحصیل علم شده اند مقصودشان انكار ارزش قیاس است و همچنانكه قبلا گفته

شد اگر مسائل منطق ، قواعد مربوط به قیاس است پس هر چند خود منطق

ارسطویی ابزار



سنجش است نه ابزار تحصیل ، ولی ابزار سنجش قیاس است و قیاس را به

عنوان یگانه ابزار تحصیل علوم می شناسد ، اما قیاس به دلائل خاصی كه بعدا

خواهیم گفت هیچگونه كارآیی در تحصیل علم جدید ندارد ، یگانه ابزار كسب

و تحصیل علم ، تجربه و استقراء است .

این بیان بهترین توجیه سخن معترضین است ، ولی همچنانكه قبلا گفتیم منطق

ارسطو قیاس را یگانه ابزار كسب تحصیل علوم نمی داند بلكه یكی از ابزارها

می شناسد . همچنانكه در درس پیش گفتیم و در درسهای آینده نیز روشنتر

خواهد شد ، ابزار كسب و تحصیل [ علم ] بودن قیاس غیر قابل انكار است .

از نظر طرفداران قیاس ، ارزش قیاس ارزش تعیینی است ، یعنی قیاس

در حوزه خود نتیجه جدید بار می آورد آن هم به صورت تعیینی .

ارزش تمثیل ارزش ظنی است و ارزش استقراء اگر كامل باشد یقینی است

و اگر ناقص باشد ظنی است . و اما تجربه كه غالبا آن را با استقراء

اشتباه می كنند ارزش یقینی دارد . هر تجربه متضمن قیاسی است . تجربه از



ندارد .

منطق ارسطویی ارزش تجربه را به هیچ وجه منكر نیست . تجربه كه متضمن

نوعی قیاس است ، مانند خود قیاس گر چه جزء منطق نیست ولی منطق

ارسطویی بر اساس ارزش تجربه بنا شده است . همه منطقیین تصریح كرده اند

كه تجربه جزء مبادء یقینی است و یكی از مبادء ششگانه برهان است ( 1 ) .

موفقیت علماء جدید مولود طرد منطق ارسطویی نبود ، مولود حسن انتخاب

روش استقرائی به جای روش قیاسی ، و روش تجربی ( كه آمیخته ای است از

روش حسی ، استقرائی و روش قیاسی خالص ) در شناخت طبیعت بوده . آنچه

موجب ركود كار علمای پیشین شده این بود كه در شناخت طبیعت نیز مانند

مسائل ماوراء الطبیعی از روش قیاسی خالص استفاده می كردند . نه روش

قدما طرد روش استقرائی و تجربی به پیروی از منطق ارسطویی بود ، نه روش

متأخران طرد منطق ارسطویی است ، زیرا منطق ارسطویی یگانه روش صحیح را

در همه علوم ، روش قیاسی نمی داند تا رو آوردن به روش استقرائی و تجربی

طرد منطق ارسطویی به شمار آید ( 2 ) .



پاورقی :

( 1 ) رجوع شود به كتاب برهان از " منطق الشفاء " صفحات 9795 ، 223

، . 331

( 2 ) این نكته نیز ناگفته نماند كه رو آوردن به روش تجربی و خارج شدن

از انحصار روش قیاسی قرنها قبل از دوره جدید به وسیله مسلمین آغاز گشت

و به وسیله علماء اروپا تكمیل شده . پیشروان روش تجربی نظیر راجر بیكن

كه سه چهار قرن قبل از فرنسیس بیكن این راه را پیش گرفت به اعتراف

خودش مدیون معلمان مسلمان اندلسی خودش است . نكته دیگر این كه علماء

جدید اولین بار كه به روش تجربی رو >







3 - در منطق ارسطویی ارزش عمده از آن قیاس است ، و قیاس از دو

مقدمه تشكیل می گردد . مثلا قیاس اقترانی از صغرا و كبرا تشكیل می شود .

قیاس ، مفید فایده ای نیست ، زیرا اگر مقدمتین قیاس معلوم باشد نتیجه

خود بخود معلوم است و اگر مقدمتین مجهول باشد نتیجه مجهول است ، پس

فایده قیاس چیست ؟ جواب این است كه صرف معلوم بودن مقدمتین كافی

نیست برای معلوم بودن نتیجه . نتیجه آنگاه معلوم می گردد كه مقدمتین "

اقتران " پیدا كنند . اقتران كه مولد نتیجه است نظیر آمیزش جنسی نر و

ماده است كه بدون آمیزش ، فرزند پدید نمی آید . چیزی كه هست اگر اقتران

به طرز صحیحی صورت گیرد نتیجه درست است و اگر به طرز ناصحیحی صورت

گیرد نتیجه غلط به دست می آید . كار منطق این است كه اقتران صحیح را از

اقتران ناصحیح باز می نماید .

4 - در قیاس اگر مقدمتین درست باشد نتیجه درست است ، و اگر مقدمتین

غلط باشد نتیجه خواه ناخواه غلط است ، پس این منطق نمی تواند تأثیری در

تصحیح خطاها داشته باشد زیرا درست و نادرست بودن نتیجه صرفا تابع درست

و نادرست بودن



پاورقی :

> كردند از افراط به تفریط گرائیدند . گمان كردند كه جز استقراء و

تجربه راهی برای كسب و تحصیل معلومات نیست یعنی راه قیاس را به كلی

نفی كردند . ولی بعد از دو سه قرن روشن شد كه هر یك از قیاس و استقراء

و تجربه ( كه به قول ابن سینا مخلوطی است از این دو ) در جای خود مفید و

لازم است و آنچه مهم است شناخت موارد استفاده از اینها است . اینجا

است كه علمی بسیار مفید به وجود آمد به نام " متدولوژی " یا " روش

شناسی " كه محل استفاده هر یك از این روشها را روشن می كند . این علم

هنوز مراحل اولیه خود را طی می كند .







مقدمتین است و نه چیز دیگر .

جواب این است كه ممكن است مقدمتین صد در صد درست باشد اما نتیجه به

واسطه غلط بودن شكل و نادرست بودن اقتران غلط باشد . منطق جلو اینگونه

خطاها را می گیرد . این ایراد نیز مانند ایراد پیش از این ، از عدم توجه

به نقش صورت و شكل و ساختمان فكر در درست و نادرست بودن نتیجه پیدا

شده است . ایراد سوم و چهارم همانها است كه از كلمات دكارت فرانسوی

استفاده می شود ( 1 ) .

5 - حداكثر هنر منطق این است كه جلو خطای ذهن را در صورت قیاس بگیرد

. اما منطق ، ضابطه و قاعده ای برای جلوگیری از خطا در ماده قیاس ندارد .

پس منطق ، فرضا بتواند از نظر صورت قیاس به ما اطمینان بدهد ، پس راه

خطا باز است و منطق ، بی فایده . درست مثل این است كه در فصل زمستان

خانه ای دو در داشته باشیم و ما فقط یك در را ببندیم . بدیهی است كه با

باز بودن در دیگر سرما همچنان خواهد آمد و بستن یك در به كلی بی فایده

است .

این ایراد همان است كه سیرافی نحوی متكلم به متی بن یونس گرفت و

امین استرآبادی در " فوائد المدنیه " آن را به خوبی تشریح كرده است .

جواب این است كه جلوگیری از خطای در صورت قیاس ، خود یك فایده

نسبی است . جلوگیری از خطای در ماده قیاس



پاورقی :

( 1 ) رجوع شود به " سیر حكمت در اروپا " جلد اول ص 138 و 163.





. تشبیه راه یافتن خطا از طریق صورت و ماده به راه یافتن سرما از دو در

، به نوبه خود یك مغالطه است ، زیرا هر یك از دو در به تنهایی می تواند

به قدر دو در هوای اطاق را سرد كند یعنی هوای اطاق را تقریبا همسطح هوای

فضای مجاور قرار دهد ، پس بستن یك در فایده ندارد . ولی محال است كه

خطاهای صورت از راه ماده راه یابند و یا خطاهای ماده از راه صورت وارد

گردند . پس فرضا ما به هیچ وجه قادر به جلوگیری از خطاهای ماده نباشیم ،

از راه جلوگیری از خطاهای صورت ، از یك فایده نسبی بهره مند می گردیم .